loading...
حسن محمدی
آخرین ارسال های انجمن
حسن محمدی بازدید : 281 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)
حضرت نوح(علیه‌السلام) یكی از پیامبران عظیم‌الشأن الهی است، كه نام مباركش چهل و سه بار در قرآن مجید آمده. و نیز سوره‌ای مستقل به نام او در قرآن وجود دارد. وی اولین پیامبر اولوالعزم است كه دارای شریعت و كتاب مستقل بوده و دعوت جهانی داشته و همچنین اولین پیامبر بعد از ادریس(علیه‌السلام) است. منقول است كه در سال رحلت آدم(علیه‌السلام) به دنیا آمد. شغل او نجاری و مردی بلند قامت، تنومند و گندم گون با محاسن انبوه بوده و مركز بعثت و دعوت او در شامات و فلسطین و عراق بوده است. نام اصلی او عبدالغفار (عبدالاعلی یا عبدالملك) بوده، و فرزند لمك بن متوشلخ بن اخنوع (ادریس) كه با هشت یا ده واسطه نسب او به حضرت آدم(علیه‌السلام) می‌رسد.

آن حضرت دو هزار و پانصد سال عمر كرد، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پیامبری و نهصد و پنجاه سال بعد از بعثت و رسالت بوده كه به دعوت مردم به توحید و خداپرستی مشغول بود و دویست سال به دور از مردم به كار كشتی سازی پرداخت و پس از ماجرای طوفان پانصد سال زندگی كرد و به آبادانی شهر‌ها پرداخت. در اواخر عمر، جبرئیل (علیه‌السلام) بر او نازل شد و گفت: مدت نبوت تو به پایان رسیده و ایام زندگانیت به سر آمده، اسم اكبر و علم نبوت را كه همراه تو است. به پسرت «سام» واگذار كن، زیرا من زمین را بدون حجت قرار نمی‌دهم، سنت من این است كه برای هر قومی، هادی و راهنمایی برگزینم،‌تا سعادتمندان را به سوی حق هدایت كند و كامل كننده حجت برای متمردان تیره بخت باشد. آن حضرت این فرمان را اجرا نمود و «سام» را وصی خود كرد و همچنین فرزندان و پیروانش را به آمدن پیامبری به نام هود (علیه‌السلام) بشارت داد. پس از وصایای خود، دعوت حق را لبیك گفته و عزرائیل(علیه‌السلام) روح او را قبض كرد. قبر او در نجف اشرف پشت سر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است و آنكه بعد از زیارت حضرت علی (علیه‌السلام)، روایاتی در باب زیارت ایشان نیز وارد شده است. رسالت حضرت نوح(علیه‌السلام): نوح(علیه‌السلام) اولین پیامبر اولوالعزم است كه در سن هشتصد و پنجاه سالگی به پیامبری مبعوث شد و خداوند او را با رسالت خویش به سوی قومش فرستاد. مردم عصرش غرق در بت پرستی، خرافات و فساد بودند، آن‌ها در حفظ عادات و رسوم باطل خود بسیار لجاجت و پافشاری می‌كردند و به قدری در عقیده آلوده خود ایستادگی داشتند كه حاضر بودند بمیرند، ولی از عقیده سخیف خود دست برندارند، به طوری كه دست فرزندان خود را گرفته و كنار نوح(علیه‌السلام) می‌آورند و خطاب به فرزند خود می‌گفتند: در صورت زنده ماندن پس از ما، هرگز از این دیوانه پیروی نكنید. و از او بترسید مبادا شما را گمراه كند. آن مردم به پرستش بت‌ها رو آورده و غرق در گمراهی و كفر گشته بودند. آنان خدایان متعدد داشتند، حضرت نوح(علیه‌السلام) مدت نهصد و پنجاه سال میان قوم درنگ كرد و آن‌ها را به پرستش خدا دعوت نمود. آن حضرت به قوم خود گفت: من شما را از عذاب الهی بر حذر داشته و راه نجات و رهایی را برایتان روشن می‌سازم، خدای یگانه را بپرستید و لحظه‌ای به او شرك نورزید، زیرا من بیم آن دارم كه اگر غیر او را پرستش كنید و یا دیگری را با او شریك بدانید، شما را در قیامت به شدت كیفر كند. قوم نوح(علیه‌السلام) پند و اندرز آن حضرت را نادیده گرفته و به بیم دادن الهی نسبت به خود، اعتنایی نكرده و با دلایلی، پیامبری آن حضرت را انكار نموده و در پاسخ دعوت او می‌گفتند: تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم و كسانی كه از تو پیروی كرده‌اند، جز گروهی اراذل ساده لوح نمی‌نگریم و تو نسبت به ما هیچ گونه برتری نداری. بلكه تو را دروغگو می‌دانیم. نوح(علیه‌السلام) در پاسخ آن‌ها می‌گفت: اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد، آیا باز هم رسالت مرا انكار می‌كنید. ای قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداش از شما نمی‌خواهم، اجر من تنها بر خداست، و من آن افراد اندك را كه ایمان آورده‌اند به خاطر شما ترك نمی‌كنم. چون كه اگر آن‌ها را از خود برانم، در روز قیامت در پیشگاه خدا از من شكایت خواهند كرد،‌ولی شما را قومی نادان می‌نگرم... . حضرت نوح(علیه‌السلام) با بیان روشن و روان و گفتاری منطقی و دلنشین و سخنانی شیوا، قوم خود را به سوی خدای یكتا دعوت می‌كرد و به آنها چون فرزند دلبند خود می‌نگریست و همواره در اندیشه نجات آن‌ها بود و از آلودگی آن‌ها غصه می‌خورد، ولی سخنان او در دل مردم تأثیر نكرد، بلكه با كینه و عناد، ‌دست رد بر سینه او گذاشته و گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث زیادی كردی و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی، اگر در دعوت خویش راستگویی، عذاب تهدیدآمیزی را بر ما وارد ساز...» پس از آنكه حضرت نوح(علیه‌السلام) از كردار مردم به ستوه آمد، از پیشگاه خدا یاری طلبید و از سرپیچی و روگردانی قومش به نزد او شكوه كرد عرضه داشت: پروردگارا! من قوم خود را به ایمان به ذات مقدس تو و ترك بت پرستی دعوت نمودم و در مورد ایمان آوردن آن‌ها پافشاری كردم و در هر مناسبتی در شب و روز، به دعوت آنان پرداختم، ولی پافشاری من در امر دعوت آن‌ها برای پرستش تو، جز سرپیچی و نافرمانی آنها، نتیجه دیگری در پی نداشت، هرگاه آن‌ها را به پرستش تو فراخواندم تا از گناهانشان درگذری، انگشت در گوش‌های خود نهادند، تا ندای دعوتم را نشنوند و از این هم پا فراتر نهاده و با لباس‌شان دیدگان خود را پوشاندند كه مرا نبینند... . در طول این مدت طولانی، دعوت نوح(علیه‌السلام) نتیجه بخش نبود و تأثیر چندانی بر قومش نداشت، جز اندكی به او ایمان نیاوردند و بیشتر مردم از دعوت وی سرباز زده و وی را تكذیب و متهم به دیوانگی كردند و با ایجاد رعب و وحشت و انجام آزار و اذیت، مانع تبلیغ رسالت آن حضرت شدند. و وی را به سنگسار شدن تهدید كردند. گاه می شد كه حضرت نوح(علیه‌السلام) را آنقدر می‌زدند كه به حالت مرگ بر زمین می‌افتاد، ولی وقتی به هوش می‌آمد و نیروی خود را باز می‌یافت، با غسل كردن، بدن خود را شستشو می‌داد و سپس نزد قوم می‌آمد و دعوت خود را آغاز می‌كرد. به این ترتیب آن حضرت با مقاومت خستگی ناپذیر به مبارزه بی‌امان خود ادامه می‌داد. و در هدایت و تبلیغ قوم خود بسیار ایثارگری می‌كرد. پس از آنكه نوح(علیه‌السلام) نهایت تلاش خود را در راه هدایت قومش به كار برد و همه راه‌های اصلاح آن‌ها، برای وی به بن بست رسید، به پیشگاه پروردگار خویش پناه برد و برای هلاكت قومش نفرین كرد و عرضه داشت: پروردگارا! هیچ یك از كافران را باقی نگذار، زیرا اگر از آنها كسی را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه ساخته و جز فرزندان بدكار و كافر از آنان به وجود نمی‌آید. ساختن كشتی نجات و سرانجام تلخ قومش: خداوند دعای نوح(علیه‌السلام) را مستجاب كرد، و اراده فرمود تا قبل از آن‌كه قوم دروغگوی وی به هلاكت برسند، اسباب نجات و رهایی نوح(علیه‌السلام) و ایمان آورندگان به او فراهم شود. از این رو به آن حضرت چنین وحی فرمود: غیر از این عده‌ای كه ایمان آورده‌ا ند كس دیگری ایمان نخواهد آورد، و تو از تكذیب كافران و آزار و اذیتشان اندوهگین نشو، زیرا به زودی خداوند همه آنها را غرق خواهد ساخت. آنگاه به نوح(علیه‌السلام) دستور داد تا كشتی نجات را بسازد. و این ساختن با نظارت و تحت حمایت خداوند باشد، وی شروع به ساختن كشتی كرد. آنچه باعث شگفتی كفار شد، این بود كه دیدند وی كه قبلاً مردم را به خدا دعوت می‌كرد،‌حال به طور ناگهانی دست به نجاری زد، هرگاه گروهی از قومش بر او می‌گذشتند او را مسخره می‌كردند. نوح(علیه‌السلام) در پاسخ آن‌ها می‌گفت: اگر اكنون شما، من و ایمان آورندگان را مسخره می‌كنید، ما نیز در آینده‌ای نزدیك شما را به مسخره خواهیم گرفت، من آگاهم كه خداوند عذاب و هلاكتش را بر شما وارد می‌سازد و به زودی خواهید دانست، كسی كه بر او عذاب وارد شود در دنیا خوار و ذلیل می شود، همچنان كه در آخرت نیز در عذاب همیشگی باقی خواهد ماند. نوح ساختن كشتی را به پایان رساند، پس از پایان یافتن ساختمان كشتی، خداوند بر نوح(علیه‌السلام) وحی كرد: به زبان سریانی اعلام كن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح(علیه‌السلام) اعلام جهانی كرد و همه حیوانات حاضر شدند، نوح(علیه‌السلام) از هر نوع از حیوانات یك جفت گرفت و در كشتی جای داد، تا پس از غرق شدن سایر موجودات در روی زمین، تكثیر نسل كرده، نوع آنها منقرض نشود. همچنین خداوند به نوح(علیه‌السلام) دستور داد: كلیه اعضای خانواده و نزدیكان خویش جز همسر، و یكی از پسرانش كه به خدا كفر ورزیده بودند بر كشتی سوار كند، همچنین به او فرمان داد: تا غیر از نزدیكان خود، مؤمنینی را كه تعدادشان اندك بود، نیز با خود حمل كند. حضرت نوح(علیه‌السلام) كشتی را آماده كرد و به مؤمنین گفت: «سوار شوید و هنگام حركت و توقف كشتی، نام خدای متعال را به عنوان تیمن بر زبان آورید، چون كشتی سبب رهایی نیست، بلكه می‌بایست دل‌های خود را متوجه خدا كنید، لذا او به حركت درآورنده و متوقف كننده كشتی است. » سرگذشت دردناك فرزند نوح : نوح پس از آن به سراغ پسر آمد. عاطفه پدری، آن حضرت را بر آن داشت، تا او را كه به جهت پافشاری بر كفر از كشتی فاصله داشت، به نزد خود فراخواند، لذا به او فرمود: فرزندم همراه با ما سوار شو، تا از غرق شدن رهایی یابی، كفر نورز و به انكار دین خدا مپرداز. ولی پسر دعوت پدرش را نپذیرفت و بر نافرمانی خود اصرار ورزید و تصور كرد آن چه قرار است به وجود آید، یك سلسله امور طبیعی و معمولی است و امیدوار بود كه بدون سوار شدن بر كشتی نجات یابد. از این رو به پدرش گفت: من به كوهی كه آب به آن نمیرسد پناه می‌برم و از غرق شدن نجات خواهم یافت. نوح(علیه‌السلام) گفت: ای پسر! امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن كه خدا به او رحم كند، ولی او همچنان از دادن پاسخ مثبت به پدر امتناع می‌ورزید و تصور می‌كرد تلاشش برای دست یابی به قله كوه او را از غرق شدن می‌رهاند، ولی قدرت آب و امواج خروشان آن، فرزند گمراه و كافر نوح(علیه‌السلام) را دركام خود فرو برد. نوح(علیه‌السلام) فریاد زد: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو در مورد نجات خاندانم حق است. خداوند در پاسخ نوح(علیه‌السلام) فرمود:‌ای نوح(علیه‌السلام) او از اهل تو نیست، او عمل ناصالحی است، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه. نوح(علیه‌السلام) عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه می‌برم، از درگاهت چیزی بخواهم كه آگاهی به آن ندارم و اگر مرا نبخشی و به من رحم نكنی، از زیانكاران خواهم بود. بدین ترتیب آب بالا آمد، كشتی در میان اموج خروشانی چون كوه، به حركت درآمد. خداوند باران شدیدی را فرو فرستاد، كه زمین مانند آن را به خود ندیده بود، به زمین نیز فرمان داد تا آب‌ها از گوشه و كنار آن جوشیدن گیرد، بدین ترتیب باران و آب زمین با یكدیگر درآمیخته، طوفان مهیبی بوجود آوردند، كه برای عبرت حضرت نوح(علیه‌السلام) و هلاك كافران مقدر شده بود. طوفان سیل و آب سراسر جهان را فرا گرفت، سرنشینان كشتی نجات یافتند و گنهكاران به هلاكت رسیدند، هنگامی كه مجازات الهی در مورد قوم ستمگر نوح(علیه‌السلام) به پایان رسید و آن سنگدلان لجوج و تیره بختان كوردل، به هلاكت رسیدند. خداوند به زمین فرمان داد تا آب خود را فرو برد و به آسمان نیز دستور داد تا از بارش باران باز ماند. پس از این فرمان، بی‌درنگ آب‌های زمین فرو نشستند و آسمان از باریدن باز ایستاد و كشتی بر سینه كوه جودی، سینه گرفت، پس از آنكه كشتی در كنار كوه لنگر انداخت و زمین آب‌ها را فرو برد، خداوند به نوح(علیه‌السلام) دستور داد تا از كشتی فرود آید. طبق برخی از روایات در سرزمین موصل فرود آمدند، نوح(علیه‌السلام) و همراهان او، در پای همان كوه جودی خانه‌هایی ساختند و نام آن را سوق الثمانین(بازار هشتاد نفر) نهادند. كم كم نسل بشر از همان هشتاد نفر، كه سه نفر از آن‌ها به نام‌های (سام، حام و یافث) از پسران نوح(علیه‌السلام) بودند ادامه یافت و رو به افزایش نهاد و نیز حضرت نوح(علیه‌السلام) بر فراز كوه جودی مسجدی ساخت و در آن با پیروانش به عبادت خدای یكتا و بی‌همتا می‌پرداخت.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایتی با امکانات بروز - با آپدیت هفتگی - با تبادل اطلاعات و آماده برای تبادل اطلاعات در مورد صنعت لبنیات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت تا چه حد انتظارات شما رو برآورده کرده؟
    صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2970
  • کل نظرات : 86
  • افراد آنلاین : 66
  • تعداد اعضا : 288
  • آی پی امروز : 343
  • آی پی دیروز : 150
  • بازدید امروز : 638
  • باردید دیروز : 370
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,008
  • بازدید ماه : 7,593
  • بازدید سال : 94,506
  • بازدید کلی : 2,309,268
  • کدهای اختصاصی


    ختم صلوات

    ابزار نمایش اوقات شرعی

    وضعیت آب و هوا

    حديث تصادفی

    آیه الکرسی
    ترجمه آیه الکرسی
    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. * در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند