loading...
حسن محمدی
آخرین ارسال های انجمن
حسن محمدی بازدید : 189 یکشنبه 29 دی 1392 نظرات (0)

در آن ايام ، شهر كوفه مركز ثقل حكومت اسلامی بود . در تمام قلمرو كشور
وسيع اسلامی آن روز ، به استثناء قسمت شامات ، چشمها به آن شهر دوخته‏
بود كه ، چه فرمانی صادر می‏كند و چه تصميمی می‏گيرد .
در خارج اين شهر دو نفر ، يكی مسلمان و ديگری كتابی ( يهودی يا مسيحی‏
يا زردشتی ) روزی در راه به هم برخورد كردند . مقصد يكديگر را پرسيدند .
معلوم شد كه مسلمان به كوفه می‏رود ، و آن مرد كتابی درهمان نزديكی ، جای‏
ديگری را در نظر دارد كه برود . توافق كردند كه چون در مقداری از مسافرت‏
راهشان يكی است باهم باشند و بايكديگر مصاحبت كنند . راه مشترك ، با صميميت ، در ضمن صحبتها و مذاكرات مختلف طی شد . به‏ 

سر دو راهی رسيدند ، مرد كتابی با كمال تعجب مشاهده كرد كه رفيق‏
مسلمانش از آن طرف كه راه كوفه بود نرفت ، و از اين طرف كه او می‏رفت‏
آمد .
پرسيد : " مگر تو نگفتی من می‏خواهم به كوفه بروم ؟ " .
- " چرا " .
- " پس چرا از اين طرف می‏آئی ؟ راه كوفه كه آن يكی است " .
- " می‏دانم ، می‏خواهم مقداری تورا مشايعت كنم . پيغمبر ما فرمود "
هرگاه دو نفر در يك راه بايكديگر مصاحبت كنند ، حقی بريكديگر پيدا
می‏كنند " . اكنون تو حقی بر من پيدا كردی . من به خاطر اين حق كه به‏
گردن من داری می‏خواهم چند قدمی تو را مشايعت كنم . و البته بعد به راه‏
خودم خواهم رفت " .
- " اوه ، پيغمبر شما كه اين چنين نفوذ و قدرتی در ميان مردم پيدا كرد
، و باين سرعت دينش در جهان رائج شد ، حتما به واسطه همين 
اخلاق كريمه‏اش بوده " .
تعجب و تحسين مرد كتابی در اين هنگام به منتها درجه رسيد ، كه برايش‏
معلوم شد ، اين رفيق مسلمانش ، خليفه وقت علی ابن ابيطالب " ع "
بوده . طولی نكشيد كه همين مرد مسلمان شد ، و در شمار افراد مؤمن و
فداكار اصحاب علی - عليه‏السلام - قرار گرفت " ( 1 ) . 


منبع داستان راستان جلد 1


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایتی با امکانات بروز - با آپدیت هفتگی - با تبادل اطلاعات و آماده برای تبادل اطلاعات در مورد صنعت لبنیات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت تا چه حد انتظارات شما رو برآورده کرده؟
    صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2970
  • کل نظرات : 86
  • افراد آنلاین : 189
  • تعداد اعضا : 288
  • آی پی امروز : 484
  • آی پی دیروز : 113
  • بازدید امروز : 1,099
  • باردید دیروز : 476
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,010
  • بازدید ماه : 12,072
  • بازدید سال : 98,985
  • بازدید کلی : 2,313,747
  • کدهای اختصاصی


    ختم صلوات

    ابزار نمایش اوقات شرعی

    وضعیت آب و هوا

    حديث تصادفی

    آیه الکرسی
    ترجمه آیه الکرسی
    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. * در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند