loading...
حسن محمدی
آخرین ارسال های انجمن
حسن محمدی بازدید : 373 چهارشنبه 23 مرداد 1392 نظرات (0)


معناى واقعى توبه,توبه کردن

معناى واقعى توبه چیست؟

چگونه مى توانیم خود را از گناهان پاک کنیم و موفق به توبه شویم؟


توبه در لغت به معناى دست کشیدن از گناه، بازگشتن بر طریق حق، پشیمان شدن از گناه است.

بهترین سن برای توبه کردن !

توبه کردن, راههای توبه کردن, پذیرش توبه, راههای توبه

بر اساس روایاتی از معصومین توبه‌كننده واقعی كسی است كه دوستان بد خود را تغییر دهد و با كسانی كه او را در راه دین و اطاعت خدا كمك و تشویق كند دوستی كند، مجالس و محافل خود را تغییر دهد و در مجالس گناه حاضر نشود حتی اگر خودش در این مجالس حضور یابد و مرتكب گناه نكند.


تأثیر انكارناپذیر تغییر فضای گناه در پذیرش توبه

همچنان که اگر کسی سمی خورده باشد، اگر طالب صحت بدنش است لازم است بر او که فوری دست و پایی کند و آن سم را به قی و غیره از بدن خود خارج بسازد و اگر مسامحه کرد، او را دفعة هلاک خواهد کرد، سمومات معاصی نیز چنین است که اگر مسامحه از توبه شود، بسا می‏شود که فورا می‏میرد و ختم به شر می‏شود. «نعوذ باللّه‏ جمیع انبیا و اولیا»عمده ترسشان در دار دنیا، از سوء خاتمه بوده است.

با توبه می‏توان ظلمت‏های درونی را به روشنی تبدیل کرد و به سوی فطرت پاک حقیقت‏جوی خود بازگشت و درصدد جبران گذشته برآمد و به سفارش‏هایی که در باب توبه وارد شده است، عمل کرد. البته خواندن و یادآوردن داستان توبه کنندگان راستین که با عزم و اراده‏ای استوار از گرداب گناه بالا آمده‏اند، می‏تواند الگوی خوبی برای توبه‏کاران باشد.

توبه کننده، در حقیقت مهاجر الی اللّه‏ است؛ زیرا توانسته است به وسیله توبه از گناهان و ناپاکی‏ها دوری گزیند. انسان اگر از گناه پشیمان شود، گام نخست را برای پاکی وجودش برداشته است و این توفیق را نباید نادیده گیرد. خوب است فرد گناهکار بداند که رسول گرامی اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله می‏ فرماید:

«التّائبُ مِنَ الذّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛بازگشت کننده از گناه، مانند کسی است که گناهی بر او نباشد» 

چه بسا انسان تصمیم به توبه می‏گیرد و نفس اماره را شکست می‏دهد، ولی شیطان او را فریب می‏دهد و پیشنهاد امروز و فردا را به او می‏کند که شیطان از این راه بسیاری از انسان‏ها را از توفیق توبه باز می‏دارد.هنگامی که باب قبول توبه باز شد، شیطان از تسلط به انسان ناامید گشت، ولی راه چاره را در این دید که انسان‏ها را با آرزوی «توبه صحیح و کامل» فریب دهد و توبه آنان را تا هنگام مرگ به تأخیر اندازد.

امام‌علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه حكمت 409 شش شرط برای استغفار ذكر نموده است كه دو شرط اول ركن توبه است، دو شرط دوم شرط قبول توبه و دو شرط آخر شرط كمال توبه هستند

پیامبر خدا صلی الله ‏علیه ‏و‏آله‏ وسلم درباره اهمیت توبه جوان می‏فرماید: «ما مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبُّ اِلَی اللّه‏ِ مِنْ شابٍّ تائِبٍ؛ هیچ چیز نزد خدا، محبوب‏تر از جوان توبه کننده نیست».

برای انسان چیزی لذت بخش‏تر از این نیست که خداوند او را دوست می‏دارد و انسان توبه‏کار نیز شامل این لطف الهی است: «اِنّ اللّه‏ یُحبُّ التَوّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ؛ خداوند توبه‏کاران و پاکیزگان را دوست دارد». (بقره: 222)

جوانی بهترین سن توبه است و البته موقعیت هر سنی برای توبه، بهتر از سن بالاتر است و نباید توبه را لحظه‏ای به تأخیر انداخت، نباید منتظر شب جمعه، شب قدر، صحرای عرفات، ماه محرم و یا... شد.

رساندن این پیام در قالب تفسیر مناجات پرشکوه «تائبین» در اوقات مناسب به ویژه هنگامی که آمادگی روحی برای توبه وجود دارد، می‏تواند از مۆثرترین برنامه‏های تربیتی باشد.

توبه یك حالت روحی و تحول درونی است. توبه به كاربردن یك یا چند لفظ نیست بلكه انقلاب حقیقی از درون و مقابله با امیال و روح شیطانی است.

توبه اولین مرحله از مراحل رسیدن به قرب الهی است و تا زمانی كه انسان در این دنیا زندگی می‌كند و مرگش فرا نرسیده باشد خداوند مهلت داده تا بنده‌اش توبه كند.

فقط زمانی كه مرگش فرا می‌رسد و انسان خود را مضطر و بیچاره می‌بیند، توبه سودی نخواهد داشت. زیرا در هنگام مرگ، توبه به معنای پشیمانی و تحول نیست بلكه از روی استیصال است.

فرعون زمانی كه در آب محصور می‌شود و مرگ را به چشم می‌بیند توبه می‌كند و می‌گوید: «و جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ»، «و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم كه هیچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائیل به او گرویده ‏اند نیست و من از تسلیم‏ شدگانم»( آیه 90 سوره یونس)

آن ایمان آوردن و توبه كردن فاقد ارزش است. خداوند در آیه بعدی، آیه 91 دیگری می‌فرماید: «آیا الان ایمان می‌آوری؟ در حالی كه تا قبل از این نافرمانی می‌كردی و از تبهكاران بودی!»

ناامیدی از لطف و رحمت الهی بزرگ‌ترین گناه شمرده شده است. انسان با هر گناهی و در هر سنی می‌تواند توبه كند و از خدا طلب بخشش كند.

بهترین زمان توبه جوانی است هرچند كه در پیری هم خداوند توبه را قبول می‌كند، اما زمانی كه انسان هنوز در سنین جوانی است و شخصیت او ثابت نشده توبه آسان‌تر است.

امام‌علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه حكمت 409 شش شرط برای استغفار ذكر نموده است كه دو شرط اول ركن توبه است، دو شرط دوم شرط قبول توبه و دو شرط آخر شرط كمال توبه هستند.

اركان توبه و استغفار

پشیمانى از گناهان و اعمال زشت گذشته و تأسف و ناراحتی واقعی دوم عزم جدی بر ترك گناه به طور همیشگی و بدون بازگشت (توبه نصوح) از اركان مهم تویه هستند. ادای حقوق مردم به شكلی كه هیچ حقی از كسی بر گردن فرد نباشد تا خدا را ملاقات كند. به جا آوردن تمام واجباتی كه از او فوت شده و ادای حق خداوند از شرایط پذیرش توبه هستند.

اوج توبه کدام قسمت آن است؟

اوج توبه این است كه انسان گوشت‌هایی كه از گناه و با مال حرام بر تن روییده را آب كند و با لقمه حلال گوشت تازه جایگزین آن كند.

توبه‌كننده باید بدن خود را كه همیشه راحت بوده با انجام اعمال و طاعت الهی به رنج بیفكند تا شیرینی معصیت از بدنش خارج شود. با استفاده از روایاتی كه از معصومین نقل شده توبه كننده واقعی كسی است كه دوستان بد خود را تغییر داده و با كسانی كه او را در راه دین و اطاعت خدا كمك و تشویق كند دوستی كند، مجالس و محافل خود را تغییر داده و در مجالس گناه حاضر نشود حتی اگر خودش گناه نكند، اخلاق و نیت خود را تغییر دهد. آرزوهایش را كوتاه و زبانش را حفظ كند. به فكر محرومان و گرسنگان باشد، لباس و ظاهر خود را تغییر دهد.

توبه را مى توان از الطاف و محبّت‏هاى الهى دانست، پس از گناه، جاده و راهى براى بازگشت ایجاد مى‏شود، تا بنده خطاکار به محض آگاهى از بدى گناه، از آن راه باز گردد. توبه نعمت بزرگى است که بر بشر ارزانى شده است.حقیقت »توبه« ندامت و پشیمانى از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک در آینده است.

 

اگر کارى بوده که قابل جبران است، در صدد جبران بر آید. گفتن استغفار بیانگر همین معنا است، به این ترتیب ارکان توبه را مى توان در پنج چیز خلاصه کرد. ترک گناه، ندامت و پشیمانى، تصمیم بر ترک در آینده، جبران گذشته و استغفار.خدا در قرآن از توبه واقعى به نام توبه نصوح نام برده است: »اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به سوى خدا بازگردید و توبه کنید، توبه خالصانه.

شخصى از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: »شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، چنان که شیر به پستان هرگز باز نمى‏گردد.

بعضى گفته‏ اند توبه نصوح آن است که واجد چهار شرط باشد: پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده.

چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟
بیشتر علماى اخلاق توبه را مجموعه مرکّبى از علم و حال و عمل مى دانند. اگر کسى بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد، یعنى اوّل لازم است انسان به زشتى گناه پى ببرد، سپس حال پشیمانى در دل او به وجود آید، سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید.

آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهى نصیب انسان نگردد، توبه امکان‏پذیر نیست. علامه طباطبایى مى گوید: توبه عبد حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروى انجام حسنه را خداوند مى دهد.

 

او است که توفیق می دهد، یعنى اسباب را فراهم مى سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگى در لجنزار گناه و دورى از خدا بیرون آید و به سوى پروردگارش باز گردد. امام سجاد(ع) به این نکته تصریح دارد که وفاى به توبه جز به نیروى حفظ و نگه‏دارى خداوند میسّر نیست. بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیم ‏گیرى را افزایش داد و اقدام عملى را شروع نمود.


نشانه های پذیرش توبه

پذیرش توبه,توبه کردن

 

خدایا! تو کسی هستی که دری به سوی عفوت بر روی بندگانت گشوده ای و نامش را توبه گذاشته ای و فرموده ای؛ بازگردید به سوی خدا و توبه خالص کنید. اکنون عذر کسانی که از ورود به این در بعد از گشایش آن غافل شوند چیست؟

 

قرآن کریم بارها و بارها مؤمنان را به توبه و بازگشت دعوت کرده تا جایی که یکی از صفات خداوند را «تواب» یعنی بسیار توبه پذیر شمرده است.

 

توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت است. بازگشت در امور فیزیکی معنای روشنی دارد، یعنی این که انسان راهی را برود و سپس آن راه را بر گردد، اما در امور نفسانی و قلبی هم توبه معنای خاص خود را دارد، یعنی روح و نفس انسان که مدتی از حیات خود را با یک سری از صفات و خصلت ها گذرانده و سپری کرده و با آن ها همدم بوده است، به دلیل یک انقلاب و تحول درونی آن ها را ترک کند و بر گردد.

 

هدف از این کار این است که آثار گناه از جان و روح انسان پاک و محو شود. این امر از نظر مبانی فلسفی هم امکان پذیر است، چون روح انسان ویژگی خاصی دارد. از نظر تشبیه می توان گفت: روح مثل مانیتور کامپیوتر است که می توان بر آن چیزهایی نوشت یا آن نوشته ها را پاک کرد. چنین قابلیتی در روح انسان هم هست هر چند شاید به این سادگی نباشد. در مورد کامپیوتر، پاک کردن با زدن یک کلید انجام می شود، ولی برای پاک کردن آثار گناه از روح و روان، باید همت والایی داشت، با این حال انسان این توانایی و قدرت را دارد که آثار باقی مانده از گناهان و آلودگی ها را از روح خود بزداید. این همان توبه حقیقی است و در واقع توبه اشاره به همین فرآیند پالایش روح دارد. البته ناگفته نماند که در امور مثبت هم ممکن است چنین اتفاقی بیفتد. یعنی انسان ممکن است تا مدتی از برکت اعمال مثبت خود بهره مند شود. ولی وقتی اعمال مثبت به فراموشی سپرده شد، برکات و آثار آن هم از میان می رود. در قرآن سخن از احباط و حبط عمل است. احباط و حبط یعنی همین از میان رفتن آثار اعمال نیک. ولی در قرآن بیش از احباط بر توبه تاکید شده است و این طور به نظر می رسد که با توبه، لوح نفس انسان دوباره سفید و آماده نقش های جدید می شود.

 

آیا می توان گفت که با توبه هم آثار دنیوی و هم آثار اخروی گناه محو می شود؟

 

- از این نظر توبه درجات دارد. اگر این بازگشت با همه وجود و قطعی باشد، بدون تردید آثار منفی گناهان محو خواهد شد. ضمن این که باید توجه کرد که اگر گناهان انجام شده، آسیب خارجی داشته مثلا حق الناسی از میان رفته یا در مواردی که گناهان آثار مشخص بیرونی داشته و به کسانی آسیب زده، باید آسیب ها جبران شوند. در واقع انقلاب درونی بر اثر توبه وقتی مثمرثمر است که در صدد جبران آسیب های وارد شده به دیگران باشیم. توبه در این موارد باید با رفع آسیب ها توأم باشد. با این شرایط می توان گفت که توبه هم دارای آثار دنیوی و هم دارای آثار اخروی است.

 

بنابراین مقدمات توبه اصلاح مسیر کلی زندگی از دنیا به سوی خدای متعال است.

 

توبه کردن-در حقیقت گناه، یعنی پشت به خدا کردن و در راهی رفتن که انسان را از خدا دور می کند. اثر معنوی این دور شدن از خدا، تاریک شدن دل است، زیرا خداوند نور آسمان و زمین است -الله نور السموات و الارض- و دور شدن از خدا، یعنی دور شدن از نور و تاریک شدن باطن انسان. توبه در مقابل آن است. یعنی بازگشت از راه تاریک گذشته و حرکت به سوی نور خداوند که خوب طبعا اثرش نورانی شدن انسان است و تاریکی های گذشته با نور الهی که بر دل می تابد از بین خواهد رفت.

 

حقیقت توبه همان پشیمانی و ندامت از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک گناه در آینده است، یعنی اگر گناه گذشته کاری بوده که قابل جبران است باید در صدد جبران برآید و به این ترتیب ارکان توبه را می توان در چهار چیز خلاصه کرد: 1. ندامت، 2. تصمیم بر ترک در آینده، 3. جبران گذشته، 4. استغفار و طلب بخشش و مغفرت از خداوند.

 

بنابراین نقش توبه در بازگشایی در سعادت و قرار گرفتن در مسیر حق و اصلاح عملکردهای غلط گذشته و گشودن دریچه امید به روی انسان بسیار اساسی است. بسیار می شود که از انسان در طول زندگی و به ویژه در آغاز تربیت و اصلاح نفس، لغزش هایی سر می زند، اگر درهای بازگشت به روی او بسته شود مأیوس می گردد و برای همیشه از راه می ماند و لذا در مکتب تربیتی اسلام، توبه به عنوان یک اصل تربیتی با اهمیت زیاد مطرح است و اسلام از تمام گنه کاران دعوت می کند که برای اصلاح خویش و جبران گذشته از این در وارد شوند.

 

حضرت سجاد(علیه السلام) در مناجات تائبین از مناجات های پانزده گانه (خمسه عشر) که در مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی نیز آمده است به پیشگاه خداوند چنین عرضه می دارد:

 

خدایا! تو کسی هستی که دری به سوی عفوت بر روی بندگانت گشوده ای و نامش را توبه گذاشته ای و فرموده ای؛ بازگردید به سوی خدا و توبه خالص کنید. اکنون عذر کسانی که از ورود به این در بعد از گشایش آن غافل شوند چیست؟

 

در روایات به قدری بر مسأله توبه تأکید شده که در حدیثی از حضرت امام باقر(علیه السلام) می خوانیم: «ان الله تعالی اشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیله ظلما فوجدها؛ خداوند از توبه بنده اش بیش از کسی که مرکب و توشه خود را در بیابان در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را می یابد، شاد می گردد» (تفسیر نمونه، ج 24، ص 295).

توبه

و باز در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: «التائب من الذنب کمن لاذنب له والمقیم علی الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء؛ کسی که از گناه توبه کند، همچون کسی است که اصلا گناه نکرده است و کسی که به گناه خود ادامه دهد در حالی که استغفار می کند مانند کسی است که مسخره می کند» (همان، ص 296).

 

حقیقت توبه همان پشیمانی و ندامت از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک گناه در آینده است، یعنی اگر گناه گذشته کاری بوده که قابل جبران است باید در صدد جبران برآید و به این ترتیب ارکان توبه را می توان در چهار چیز خلاصه کرد: 1. ندامت، 2. تصمیم بر ترک در آینده، 3. جبران گذشته، 4. استغفار و طلب بخشش و مغفرت از خداوند.

 

پس توبه تنها استغفار یا پشیمانی از گذشته و حتی تصمیم به ترک در آینده نیست، بلکه علاوه بر همه اینها باید شخص گنهکار در مقام جبران برآید و فسادی را که مرتکب شده جبران نماید.

 

این صحیح نیست که مثلا در جلوی دیگران فردی را به دروغ و حیله متهم کنیم و بعد در خانه خلوت استغفار نماید. پس باید حقوقی از خداوند مثل نماز و روزه و عبادات و تکالیفی را که ضایع و ترک کرده و نیز حقوقی از مردم را که تباه ساخته جبران نماید و آنها را تدارک کند و حقوق مردم را به آنها برگرداند و در صورت امکان و دسترسی از آنها رضایت و حلالیت بطلبد.

«توبه» در لغت به معناى رجوع است و خداوند همه مؤمنان را دستور به توبه مى‏دهد: «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ اى مؤمنان همگى به سوى خدا رجوع کنید تا رستگار شوید» (نور آیه 31.)

 

هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش‏هاى ما بیشتر هویدا گردد. یعنى رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخ‏ترى در اطاعت پروردگاریابیم نشان مى‏دهد که توبه ما توبه واقعى‏ترى بود و به همین نسبت مقبول‏تر واقع گردیده است.

 

توبه گاهى رجوع از معصیت به اطاعت است؛ یعنى، انسان تبه‏کار از معصیت خود دست بردارد. نسبت به گذشته جداً پشیمان باشند و آن را جبران کنند و نسبت به آینده هم عزم قطعى بر ترک خلاف داشته باشند. البته ترسیم و جبران گذشته کار آسانى نیست؛ بلکه حقوق فراوانى دارد که باید همه آنها جبران شود؛ از جمله:

 

1. حق‏الله؛ آنچه از واجبات و وظایف الهى بر عهده دارد، اعاده نماید.

 

2. حق‏النفس؛ امام سجاد(علیه السلام) در رساله حقوق مى‏فرماید: حق نفست این است که آن را در طاعت خدا به کار برى.

 

3. حق‏الناس؛ آنچه از حقوق مردم ضایع نموده، باید جبران و ترمیم کند.

 

«توبه» کمیت و کیفیتى دارد، کمیت توبه آن است که قرآن کریم به همه مؤمنان دستور آن را مى‏دهد: «توبوا الى الله جمیعاً ایها المؤمنون» (همان، آیه 31.) و کیفیتش هم عبارت از «نَصوح»؛ یعنى، خالص بودن است که در این زمینه قرآن مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا » (تحریم، آیه 8.)

 

اگر توبه همه جانبه صورت گرفت و انسان از همه گناهان و خلاف‏ها توبه کند و خالص شود، آن گاه لغزش‏هاى گذشته بخشوده مى‏شود و انسان توبه‏کننده به منزله بى‏گناه است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «التائب من الذّنب کمن لاذَنب له» (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص‏21)

 

 

2- شرایط پذیرش توبه:

1. گناه را از روی جهالت و نادانی و طغیان غرایز و تسلط هوس های سرکش و چیره شدن آنها بر نیروی عقل و ایمان انجام داده باشد نه از روی انکار حکم خداوند و عناد و دشمنی، چون چنین گناهی حکایت از کفر انسان می کند و توبه از آن قبول نیست مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.

 

2. هنوز چندان زمانی از گناه نگذشته توبه کند و زود پشیمان شود و به سوی خدا بازگردد، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه به کلی از روح و جان انسان شسته شود و کمترین اثری از آن در دل باقی نماند و این در صورتی است که در فاصله نزدیکی قبل از ریشه دواندن گناه در دل، انسان پشیمان گردد، در غیر این صورت غالبا اثرات گناه در زوایای قلب و جان انسان باقی می ماند، پس توبه کامل آن است که زود انجام پذیرد.

 

3- علامت پذیرش توبه:

اگر توبه حقیقی باشد به طور قطع پذیرفته خواهد شد و خدای متعال توبه بنده خود را رد نمی کند، اما در عین حال از چند طریق انسان مى‏تواند تا حدودى دریابد که توبه او مورد پذیرش واقع گردیده است:

 

الف) احساس بهجت و آرامش خاصى که پس از دعا و توبه به انسان دست مى‏دهد یا به تعبیر دیگر احساس سبکى از گناهان وآلودگى‏ها.

 

ب ) هر قدر انسان از گناهان خود به طور جدى پشیمان شده و با تضرع و التجاى بیشترى خدا را بخواند توبه او مقبول‏تر است. بنابراین میزان انقلاب روحى انسان در حال استغفار نیز مى‏تواند به عنوان یک علامتى به کار آید.

 

ج ) میزان اعتماد به وعده‏هاى نیکوى الهى قابلیت و عنایات الهى را افزون مى‏سازد. بنابر این هر اندازه خدا باورى و توکل و اعتماد به وعده‏هاى اورا در خود افزون یافتیم مى‏توانیم بیشتر امید یابیم که ما را پذیرا گشته است.

 

د ) هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش‏هاى ما بیشتر هویدا گردد. یعنى رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخ‏ترى در اطاعت پروردگاریابیم نشان مى‏دهد که توبه ما توبه واقعى‏ترى بود و به همین نسبت مقبول‏تر واقع گردیده است. امام امت (ره) مى‏فرمودند: اگر بعد از ماه مبارک رمضان تغییرى در حالات خود یافتید به همان نسبت وارد ضیافت‏الله شده‏اید ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد از آن بى‏بهره ماندید.


 

منابع :

پرسمان دانشجویی

باشگاه اندیشه

فرآوری بصیرت



ضمانتی برای بهشتی شدن

 ا

ضمانتی برای بهشتی شدن

 

اگر این توبه‌ای که من می‌گویم، انجام دهی، به خدا قسم بهشت خدا را برای ورود تو ضامن می‌شوم. اگر آن توبه‌ای که من می‌گویم انجام بدهی، معامله‌ای بالاتر از این با تو می‌کنم.

 

دستور امام صادق(علیه السلام) برای توبه حقیقی و ضمانت بهشت

 

وقتی گنهکاری نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت که می‌خواهم توبه کنم، امام فرمودند: واقعاً می‌خواهی توبه کنی یا مثل بقیه حرف می‌زنی؟!

 

گفت: نه، می‌خواهم واقعاً توبه کنم.

 

فرمود : توبه‌ای که ما می‌گوییم حاضری انجام دهی؟!

 

عرض کرد: بله.

 

فرمود: اگر این توبه‌ای که من می‌گویم، انجام دهی، به خدا قسم بهشت خدا را برای ورود تو ضامن می‌شوم. اگر آن توبه‌ای که من می‌گویم انجام بدهی، معامله‌ای بالاتر از این با تو می‌کنم، من توبه‌ای که به تو می‌گویم اگر عمل کنی، بهشت را ضامن می‌شوم.

 

عرض کرد: آقا بگویید.

 

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «اخرُج مِما أنتَ فِیهِ» هر چه که خدا نمی‌خواهد و الان هستی بیرون بیا، این توبه است. حسودی! رابطه‌ات را با حسد بِبُر، متکبری! پَرِ تکبرت را قیچی کن، مغروری! پر غرورت را آتش بزن، ریاکاری! ریایت را بیرون بیاور و در آتش جهنم بریز، منافقی! از دو رو بودن دست بردار، در اداره کم کاری می‌کنی؟! کم کاری نکن، از شهوترانی بیرون بیا، چشم‌چرانی! از چشم‌چرانی بیرون بیا، هنوز هم مال حرام دوست داری، علاقه‌ات را از مال حرام قطع کن: «اخرُج مِما أنتَ فِیهِ» بیرون بیا، از جلد گناه بیرون بیا.

 

فکری کرد و گفت: «خَرَجتُ مِما أنا فیِهِ» بیرون آمدم، میلیونر هم بود، گوسفند داشت، شتر داشت، آسیاب داشت، مغازه داشت، ملک اجاره‌ای داشت، بیرون آمد.

 

ابو بصیر می‌گوید: روزی در کوفه او را دیدم که فقط یک پیراهن عربی پوشیده بود. به او گفتم کجایی؟!

 

گفت: دنبال یک پیراهن می‌گردم، این پیراهنی که تن من است، مال همان روزهایی است که در گناه بودم، از کوه به تنم سنگین‌تر است. گفت: یک پیراهن به او دادم، مرا دعا کرد.

 

گفتم: خانه‌ها، آسیاب و غیره را چه کردی؟ گفت: هیچ کدام درست نبود، پرسیدم: گوسفندها را چه کردی؟ گفت: هیچ کدام درست نبود، زن و بچه را چه کردی؟ گفت: ازدواج من با زن طاغوتی بود، از طاغوتی‌های بنی‌امیه. او حاضر نشد راه مرا قبول کند. پرسیدم : الان بچه‌ها چه کاره هستند؟ گفت: بچه‌ها مرا دیوانه خواندند، آن‌ها هم رفتند، ما ماندیم و این پیراهن. گریه‌ام گرفته که این پیراهن چرا تن من است؟ چطور زمانی که این همه مال داشتی، سنگین نبود، چون خدایی نبودی، آدم خدایی سنگینی گناه را حس می‌کند کسی که نورانی و سبک شده، حتی یک پر کاه هم مثل کوه دماوند برای او سنگین است.

 

گناه چه ارزشی دارد؟ گناه تاکنون چه خدمتی به ما کرده است؟ بله، بالاترین خدمت گناه به ما این بوده که ما را از تو جدا کرد، این بالاترین خدمت گناه است، حال دوست داری ما به تو وصل شویم؟

 

چند روز او را ندیدم، سراغش را گرفتم، گفتند یک قطعه‌ای هست خراب شده کسی هم در آن نیست، صاحبانش هم دست برداشته‌اند آنجا افتاده، بالای سرش رفتم، گفتم دکتر برایت بیاورم؟

 

گفت : نه، دکتر مرا مریض کرده است :

 

در دست طبیب است علاج همه دردی                              دردی که طبیبم دهد آن را چه علاج است

 

بزرگترین گناه طلبه (درس اخلاق امام 9)

سرش را به دامن گرفتم، از حال رفت، بعد از چند لحظه چشمش را باز کرد و گفت: ابو بصیر، مولایم امام صادق علیه‌السلام الان به ضمانتش عمل کرد، چون پارسال به من گفته بود که بیا بیرون، من ضامن می‌شوم تا به بهشت بروی، الان ملائکه خدا در خرابه هستند، آن‌ها به من گفتند که امام صادق علیه‌السلام به ما گفته‌اند که تو اهل بهشت هستی. بیا بیرون.

 

گناه چه ارزشی دارد؟ گناه تاکنون چه خدمتی به ما کرده است؟ بله، بالاترین خدمت گناه به ما این بوده که ما را از تو جدا کرد، این بالاترین خدمت گناه است، حال دوست داری ما به تو وصل شویم؟

 

ما را بیامرز، یعنی از گناهان ما بگذر، ما می‌شویم مال تو، اما تا پرونده ما سیاه است، تا دل ما پر از آلودگی رذایل اخلاقی است، تا نفس ما زخم خورده شیطان است، ما مال تو نیستیم. زمانی که دکتر بالای سر منِ مریض می‌آید، دماغش را می‌بندد، دهانش را می‌بندد، دستکش دستش می‌کند، الکل دنبالش می‌گذارد، برای این که من آلوده هستم، می‌گوید: ولش کن، نه با من دست می‌دهد، نه نزدیک تخت من می‌آید، به محض این که نبض مرا گرفت، با صابون دستش را می‌شوید، می‌گوید آلوده است، اما همین که خوب شدم و می‌خواهم حسابش را بدهم، مرا در مطب کنار خودش می‌نشاند، دست می‌دهد و در هنگام خداحافظی بغل می‌کند و دیگر دهان و دماغش را نمی‌بندد.

 

ما نیز دلمان می‌خواهد از آلودگی‌ها بیرون بیاییم، ولی از بس بار ما سنگین است نمی‌توانیم بیرون بیاییم، دست ما را بگیر خودت ما را از این آلودگی‌ها بیرون بکش .

 

این قلب ما بیت تو بود، ولی ما با آن از ابوجهل بدتر معامله کردیم، این جا را بتخانه کرده‌ایم، شماره بت‌ها هم در این خانه معلوم نیست، هر چه بت بوده ما راه داده‌ایم، بت دنیا، بت مال، بت حب مقام، بت حب ریاست، بت منیت ... نمی‌توان شمرد .

 

منبع:tebyan.net

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایتی با امکانات بروز - با آپدیت هفتگی - با تبادل اطلاعات و آماده برای تبادل اطلاعات در مورد صنعت لبنیات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت تا چه حد انتظارات شما رو برآورده کرده؟
    صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2970
  • کل نظرات : 86
  • افراد آنلاین : 164
  • تعداد اعضا : 288
  • آی پی امروز : 468
  • آی پی دیروز : 113
  • بازدید امروز : 1,034
  • باردید دیروز : 476
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,945
  • بازدید ماه : 12,007
  • بازدید سال : 98,920
  • بازدید کلی : 2,313,682
  • کدهای اختصاصی


    ختم صلوات

    ابزار نمایش اوقات شرعی

    وضعیت آب و هوا

    حديث تصادفی

    آیه الکرسی
    ترجمه آیه الکرسی
    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. * در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند