loading...
حسن محمدی
آخرین ارسال های انجمن
حسن محمدی بازدید : 195 شنبه 09 شهریور 1392 نظرات (0)
امام صادق علیه السلام

1- امام صادق(علیه‎السلام) هرگاه از كسى ناسزا و دشنامى مى‏شنید به جایگاه ‏نمازش مى‏رفت و ركوع و سجود بسیار انجام مى‏داد و فراوان مى‏گریست و از خداوند براى كسى كه دشنام و ناسزایش گفته بود، طلب ‏آمرزش مى‏كرد.

اگر دشنام‏دهنده از خویشان نزدیكش بود، با دادن پول با وى رابطه ‏برقرار مى‏كرد و به الطاف و نیكی‎هاى خویش مى‏افزود و مى‏فرمود: من ‏دوست‏ دارم خداوند بداند كه من گردنم را در برابر خویشانم فرود مى‏آورم ‏و به سوى آنان شتاب مى‏جویم پیش از آنكه از من بى‏نیازى جویند.

 

2- امام خدمتکارش را در پى كارى فرستاد. زمانى گذشت و نیامد. امام در پى ‏او روانه شد و ناگهان او را یافت كه در گوشه‏اى خفته است. آن‏ حضرت‏ آمد و در كنار او نشست و شروع به باد زدنش كرد همین كه خدمتکار بیدار شد امام به او فرمود: فلانى! این چه كارى است روز و شب مى‏خوابى. شب از آن تو باد و روز سهم ماست از تو!!

اگر این داستان كوچك را به وضع اجتماعى آن روزگارى كه با بردگان ‏مانند حیوانات رفتار مى‏شد و به مجرد اینكه خطایى از آنان سر مى‏زد به ‏باد كتك گرفته مى‏شدند، اضافه كنیم به ابعاد كمال والاى انسانیّت در قلب بزرگ آن‏ حضرت پى خواهیم برد.

 

3- روزى آن ‏حضرت، خدمتکار عجمى خود را در پى کاری بیرون فرستاد چون غلام بازگشت نتوانست خوب به امام پاسخ گوید، زیرا كاملاً نمى‏توانست به زبان عربى سخن بگوید، امام صادق(‏علیه‎السلام) به جاى آنكه ‏مطابق رسم معمول زمان خویش، بر سر وى فریاد كشد و او را از خود براند، قلب غلام را تسكین داد و نگرانى و اضطراب آن را آرام بخشید. و به ‏وى گفت، تو زبانت درمانده است اما قلبت درمانده نیست.

آنگاه افزود: "آزرم و پاكدامنى و ناتوانى (ناتوانى زبان نه قلب) از ایمان است."

 

4- امام صادق(علیه‎السلام) خانواده خویش را از این كه براى رسیدن به پشت بام، به ‏جاى پلكان از نردبان استفاده كنند منع كرده بود. روزى وارد خانه شد و دید یكى از افراد خانه كه بچه آن ‏حضرت را بزرگ مى‏كرد بالاى نردبان ‏است و كودك هم در آغوش اوست. همین كه چشم كنیز به امام افتاد ترسید! و زانوانش به لرزه درآمد و كودك از دستش افتاد و مُرد.

امام صادق(‏علیه‎السلام) سیمایش دگرگون شد و به جایگاه خویش بازگشت‏ چون علت را جویا شدند، فرمود: من از مرگ بچه چهره‎ام دگرگون نشد، بلكه از این كه كنیز از من بسیار ترسید، ناراحت شدم. هنگامى كه امام ‏آن كنیزك ترسان و هراسان را دید به وى فرمود: تو براى خدا آزادى، تو براى خدا آزادى!!

آیا درخشش نور انسانیّت را در سیماى امام مشاهده مى‏كنید كه ‏چگونه به خاطر ترس یك كنیز رنگ چهره‏اش دگرگون مى‏شود، امّا از مرگ فرزند كوچك خویش احساس اضطراب و اندوه نمى‏كند!

5- برخى از حاجیانى كه میان مكه و مدینه رفت و آمد مى‏كردند،خوابیدن در مسجد النبى(‏صلى الله علیه و آله) را بر كرایه كردن محلى براى خواب، ترجیح ‏مى‏دادند. یك بار یكى از آنان خفته بود و امام صادق در كنارش نماز مى‏گزارد. چون مرد بیدار شد كیسه پولش را نیافت. ناگهان متعرّض امام ‏كه نمى‏شناختش شد و به آن ‏حضرت گفت: تو كیسه پول مرا دزدیدى!

امام از او پرسید: چقدر پول در آن بود؟

مرد پاسخ داد: هزار دینار .

امام او را به منزل خویش برد و هزار دینار به وى داد.

مرد رفت و پس از چندى كیسه پول خود را كه در آن هزار دینار بود پیدا كرد. بنابراین پولى را كه از امام گرفته بود، با پوزش و عذر بسیار نزد آن‏حضرت آورد، اما ایشان از گرفتن پول خوددارى كرد و فرمود: چیزى ‏كه از دستانم بیرون آمد دیگر به سوى من باز نگردد!

مرد از نزد امام رفت و از مردم پرسید: این مرد كیست؟ به او گفتند: او جعفر بن محمّد است. مرد گفت: چنین كسى ناگزیر باید چنین‏ رفتارى داشته باشد!(1)

 

پی‎نوشت:

1- الامام الصادق، علّامه مظّفر، ج‏1، ص ‏258.

برگرفته از کتاب هدایتگران راه نور، زندگانى امام جعفر صادق(‏علیه‎السلام)، نوشته آیة الله حاج سید محمد تقى مدرسى، ترجمه محمدصادق شریعت .

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایتی با امکانات بروز - با آپدیت هفتگی - با تبادل اطلاعات و آماده برای تبادل اطلاعات در مورد صنعت لبنیات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت تا چه حد انتظارات شما رو برآورده کرده؟
    صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2970
  • کل نظرات : 86
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 288
  • آی پی امروز : 487
  • آی پی دیروز : 150
  • بازدید امروز : 971
  • باردید دیروز : 370
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,341
  • بازدید ماه : 7,926
  • بازدید سال : 94,839
  • بازدید کلی : 2,309,601
  • کدهای اختصاصی


    ختم صلوات

    ابزار نمایش اوقات شرعی

    وضعیت آب و هوا

    حديث تصادفی

    آیه الکرسی
    ترجمه آیه الکرسی
    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. * در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند