loading...
حسن محمدی
آخرین ارسال های انجمن
حسن محمدی بازدید : 341 چهارشنبه 18 دی 1392 نظرات (0)

پدر و مادر حضرت علی
نسب شریف آن حضرت
او علی پسر ابو طالب (نامش عبد مناف) پسر عبد المطلب (نامش شیبة الحمد) پسر هاشم (نامش عمرو) پسر عبد مناف (نامش مغیره) پسر قصی بن کلاب بن مرة بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان است.

ولادت او


آن حضرت بنا بر قول اکثر علما و مورخان در روز جمعه در حالی که سیزده روز از ماه رجب می گذشت، پای به عرصه وجود گذاشت.در فصول المهمه تاریخ تولد آن حضرت، شب یکشنبه بیست و سوم رجب ذکر شده است و در روایتی دیگر تولد آن حضرت را در روز یکشنبه هفتم شعبان، پس از گذشت سی سال از واقعه عام الفیل، ثبت کرده اند.برخی آن را بیست و نه سال پس از تولد خود پیامبر دانسته اند که سی سال از آن ماجرا می گذشته است.همچنین در این باره گفته شده که آن حضرت بیست و هشت سال قبل از بعثت پیامبر، دوازده سال داشته و یا ده ساله بوده که این قول در کتاب اصابه صحه گذارده شده است.گفته اند آن حضرت پیش از هجرت بیست و سه سال داشته ولی برخی دیگر گویند آن حضرت در آن هنگام بیست و پنج سال از عمرش می گذشته است.
تولد آن حضرت در مکه و در خانه کعبه بوده است.چنان که در کتابهای فصول المهمه ابن صباغ مالکی، مروج الذهب مسعودی، ارشاد مفید و سیره حلبیه علی بن برهان الدین حلبی شافعی بر این مطلب تصریح شده است.در کتاب اخیر الذکر آمده است که در سال سی ام از ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام در خانه کعبه به دنیا آمد.مفید در ارشاد گوید: پیش از علی و پس از او، نوزاد دیگری در خانه خدا پای به عرصه وجود نگذاشت و این امر اکرامی از جانب خداوند و تجلیلی برای بزرگداشت شخصیت آن حضرت بود.آلوسی در شرح قصیده عینیه عبد الباقی می نویسد: مسئله تولد حضرت امیر کرم الله وجهه در خانه خدا امری مشهور در جهان بوده و در کتابهای شیعی بر آن تصریح شده است.سید حمیری در این باره گوید:
مادر علی او را در حرم امن الهی و مسجد بزاد، جایی که مرگ علی هم در آنجا بود.
این زن، نورانی و پاک و صاحب نسبی گرامی و بزرگ بود.پاک شد و فرزند و مکانی که او را در آن بزاد پاک شدند.
در شبی که ستاره های شوم و بد یمن پنهان و ستاره های نیکبختی با ماه درخشان هویدا شدند.به دست نیامد در شکافتن قابله ها مانند او، مگر محمد پیامبر، پسر آمنه.
عبد الباقی عمری در قصیده عینیه پرآوازه اش می گوید:
تو علی هستی که در بلند آوازگی برتر از بلندایی زیرا در بطن مکه و در میان خانه خدا زاده شدی
این مؤلف نیز در قصیده اش سروده است:
در کعبه به دنیا آمدی و این برتری و فضیلتی است این فضیلت بدان مکان اختصاص دارد زیرا تو از این فضایل بی شمار داری و نیازی به این فضیلت نداری می گویند وقتی آن حضرت علیه السلام به دنیا آمد، مادرش او را به اسم پدر خود اسد بن هاشم، حیدر نام نهاد، چرا که حیدر یکی از نامهای شیر بود.اما وقتی پدرش آمد او را به نام علی خواند و گفت: او را علی نامیدم تا بلندی منزلت و افتخار و عزت همیشگی برای او پایدار بماند.

علی علیه السلام خود در روز جنگ خیبر چنین سروده است:
من همانم که مادرم مرا حیدر نامید که همچون شیر بیشه ها خشم و غضبی سخت دارم.

مؤلف نیز سروده است:
دختر لیث (اسد) ، مادرت تو را حیدر نامید پس درباره زیرکی و بینش تو خطا نکرد کریم ترین پدر، تو را علی نام نهاد بدین امید که شهرت و نام تو، تو را برتری می بخشد.

پدر آن حضرت
چنان که قبلا گفته شد نام پدر آن حضرت عبد مناف و کنیت او به اسم بزرگ ترین فرزندش یعنی طالب بود.مادر آینده در قسمتی از این کتاب مفصلا به شرح زندگانی این شخصیت بزگر خواهیم پرداخت.دلیل ما بر آنکه نام ابو طالب، عبد مناف بوده، وصیت پدرش عبد المطلب است که در آن به ابو طالب نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سفارش کرده می گوید: ای عبد مناف پس از خود تو را به (حمایت از) موحدی سفارش می کنم که پس از پدرش بی همتاست.

همچنین در جای دیگری گفته است:
کسی را وصیت کردم که کنیه اش طالب است یعنی عبد مناف را که صاحب تجارب بزرگی است به او درباره فرزند محبوب و گرامی ترین خویشان یعنی فرزند کسی که از نزد ما غایب شده است و باز نمی گردد وصیت کردم.
وی با عبد الله، پدر پیامبر، برادر تنی بود و هر دو از یک پدر و یک مادر به دنیا آمده اند.ابو طالب نیز در ابیاتی که بعدا ذکر خواهد شد به این نکته اشاره کرده و هم اوست که در عهد کودکی پیامبر کفالت آن حضرت را پذیرفت و به یاری و حمایت و دفاع از او برخاست و در دوره دعوت بزرگ پیغمبر از وی مراقبت کرد و به خاطر او متحمل آزار مشرکین قریش شد.ابو طالب محمد را از دسترس قریش دور نگاه داشت و به سبب حمایتش از پیامبر، به رنج و درد و بلایی سخت مبتلا شد با این حال بر یاری پیامبر و رسیدگی به احوال او، صبر و بردباری در پیش گرفت.به طوری که مردان قریش به سبب ترس از ابو طالب از رساندن هر گونه گزندی به رسول خدا صلی الله علیه و آله صرف نظر کردند تا آن که ابو طالب بدرود حیات گفت.پس از مرگ او بود که پیامبر اسلام فرمان هجرت از مکه را صادر کرد.ابو طالب مسلمانی بود که هیچ گاه اسلام خود را بر مردم آشکار نکرد. زیرا اگر چنین کرده بود، نمی توانست از دعوت برادرزاده خود پشتیبانی کند.علاوه بر آن وی در اشعار خویش نیز بارها بر راستی دعوت پیامبر اقرار کرده و بر آن صحه گذارده است.ابیات زیر از همان نمونه می تواند باشد.
مرا به اسلام دعوت کردی دانستم که تو راستگویی همانا راست گفتی و قبل از این نیز در میان ما امین شمرده می شدی همانا دانستم که آیین محمد از بهترین دینهای مردمان است.
همچنین ابو طالب در شعر زیر که پیامبر را در آن مدح کرده به نوعی سخن رانده است که غیر مسلمان را توان این گونه گفتار نیست.وی سروده است:
و او را یاری کنیم تا در کنارش از پا نیفتیم و از فرزندان و خانمان خود دست می کشیم او چنان نورانی است که ابرها از چهره او طلب باران می کنند فریادرس یتیمان و پناه درویشان و بیچارگان است هر کس از خاندان هاشم که در خطری افتاده باشد آنان در نزد او در نعمت و بخشش به سر می برند در ترازوی حق به اندازه جوی را از بین نمی برد و ترازوی صدق و راستی او و زنش ناراست و کم نیست آیا ندانستید که پسر مادر نزد ما دروغگو نیست و جز با کلام باطل با او سخن گفته نمی شود.
در جای دیگری گفته است:
همانا خداوند پیامبر خود محمد را مورد اکرام قرار داد پس گرامی ترین مخلوق خداوند در بین مردمان احمد است خداوند برای بزرگداشت پیامبر نام او را از نام خودش مشتق کرد پس نام صاحب عرش (خداوند) محمود و نام این پیامبر (محمد) است.
و در بیت دیگری سروده است:
این ستمی است که پیامبری برای خواندن مردم به هدایت آمده؟ و این امری است متقن که از جانب صاحب عرش (خدا) فرود آمده است.
و در بیت دیگری چنین گفته است:
آیا ندانستید که ما محمد را پیامبری یافتیم همچون موسی علیه السلام که در کتب متقن (آسمانی) نام او نوشته شده بود.
و از اشعاد اوست که می گوید:
پیامبری است که وحی از جانب پروردگارش به او می رسد پس کسی بدن سخن اقرار کرد پشیمان نخواهد شد
وی در جای دیگری گفته است:
یا به کتاب عجیبی که نازل شده است ایمان آرید بر پیامبری همچون موسی یا مانند ذوالنون
و نیز در شعر دیگر خود چنین سروده است:
پیامبر فرستاده خدا را یاری کردم کسی که چهره سفیدش، همچون نورهای رخشنده ای تلالو دارد از فرستاده خدا دفاع می کنم و به حمایت او برمی خیزم همچون حمایت پشتیبانی که بر وی مهربان و دلسوز است
از دیگر اشعار ابو طالب، شعری است که وقتی عمرو بن عاص برای فریفتن جعفر و یاران او به نزد نجاشی رفت، آن را انشاد کرد.وی می گوید:
ای کاش می دانستم که (مقام) جعفر در میان مردم چگونه است؟ و نیز می دانستم (مقام) عمرو و خویشان مخالف با پیامبر چگونه است؟
صدوق در کتاب امالی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: اولین نماز جماعت در اسلام وقتی است که پیغمبر صلی الله علیه و آله نماز می خواند و علی بن ابیطالب علیه السلام نیز با آن حضرت در حال خواندن نماز بود.چون ابو طالب در حالی که جعفر نیز با او بود، به علی نزدیک شد گفت: پسرم!در کنار فرزند عمویت نماز بخوان.هنگامی که پیامبر متوجه حضور ابو طالب شد، به پیشباز آن دو رفت.ابو طالب با شادی بسیار بازگشت و می گفت:
همانا علی و جعفر مورد اعتماد و امین منند در مواقع سختیها و پریشانیهای روزگار سوگند به خدا از یاری پیامبر کوتاهی نخواهم کرد و نه کسی از فرزندان پاک نژاد من از یاری او فروگذاری می کند شما دو تن بی یاور مگذارید او را و پسر عمویتان را یاری کنید که عموی شما، از میان سایر عموهایتان، از پدر و مادر من بوده است.
این اولین نماز جماعتی بود که منعقد شد.ابو هلال عسکری نیز از این واقعه در کتاب الاوائل یاد کرده است.از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: پدرم به من گفت: فرزندم، همراه پسر عمویت باش که از هر دشواری زود هنگام و دیر هنگامی در امان می مانی. آن گاه به من گفت:
اعتماد و امنیت در همراهی با محمد است پس با دو دست خود محکم و استوار همراهی با او را برای خود نگهدار
همچنین ابو طالب برادرش حمزه را که اسلام آورده بود، از خلال چند بیت مورد خطاب قرار می دهد و می گوید:
ابو یعلی!بر دین احمد (پیامبر) بردباری پیشه کن و آشکار کننده دین باش، آن گاه توفیق صابر بودن را یافته ای
و بیت زیر از جمله ابیات مشهور ابو طالب است.
تویی محمد، پیامبر هستی از همگان برتر و درخشان تر و سیادت داده شده هستی.
اشعار فراوان دیگری نیز از ابو طالب نقل شده است که جمع آنها در این کتاب باعث اطاله کلام خواهد شد.با این وجود بعضی از کسانی که خوش ندارند درباره علی علیه السلام به نقل نکته مثبتی بپردازند، مانند اسلام آوردن پدر آن حضرت، پیوسته پافشاری می کنند که ابو طالب با اعتقاد کفر از این دنیا رخت بر بسته است و دلیل آنها بر این گفته روایاتی است که در عصر خلفا و پادشاهان ستمگر ساخته و پرداخته شده است.

نگارنده در یکی از قصاید خود، درباره ابو طالب چنین سروده است:
پدرش پدر علی علیه السلام پشتیبان دین پیامبر و مدافع او بود و اگر وجود او نبود رایت دین در جهان منتشر نمی شد. اسلام او پنهانی بود و اگر امکان داشت او در زمانی دیگر اسلام خود را آشکار می کرد همانا کیش احمد محمد صلی الله علیه و آله از بهترین دینهای مردم است دانستم کسی است که پیامها و اندرزها را با خود آورده است. او دین خود را پنهان می کرد تا بتواند پیامبر را یاری کند و اگر روزی دین خود را آشکار می کرد این امکان از او سلب می شد جعفر را فراخواند و به او گفت در کنار پسر عمویت باش آن گاه که نماز ظهر و عصر را اقامه می کند.

مادر علی علیه السلام
مادر آن حضرت، فاطمه دخت اسد بن هاشم است.در کتاب اغانی آمده است: وی نخستین زن هاشمی است که با مردی هاشمی پیمان زناشویی بست و همین زن، مادر دیگر فرزندان ابو طالب است.این زن به منزله مادری مهربان برای پیامبر به حساب می آمد. محمد در دامان او پرورش یافت و همواره سپاس محبتهای او را بر زبان داشت.و او را مادر خطاب می کرد.فاطمه، در محبتهای خود، محمد را بر فرزندانش مقدم می داشت و در رسیدگی به محمد، تلاش و کوشش بیشتری از خود نشان می داد.حاکم در مستدرک روایت می کند که فاطمه در زمان پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در مرتبه ای بزرگ از ایمان جای داشت.وی در گرایش به اسلام پیشی جست و به مدینه هجرت کرد و چون وفات یافت، پیامبر او را در پیراهن خودش کفن کرد و امر فرمود قبرش را حفر کردند و هنگامی که به قسمت قرار دادن لحد رسیدند، پیامبر آن را با دست مبارکش حفر کرد و در قبر او خوابید و گفت: بارالها!بر مادرم فاطمه بنت اسد، ببخشای.آن گاه بر او تلقین خواند و مدخل آن قبر را گشاده ساخت. کسانی که شاهد مراسم به خاکسپاری فاطمه بنت اسد بودند به آن حضرت عرض کردند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله !امروز دیدیم که تو اعمالی به جای آوردی که پیش از این برای کس دیگری چنین نکرده بودی: فرمود: من لباس خود را بر تن او پوشاندم تا از لباسهای بهشتی بر او بپوشانند.یا در برخی دیگر از روایات گفته شده است تا این لباس برای او در روز قیامت، امان باشد.یا بنا بر روایت دیگری فرمود: این لباس را بر او پوشاندم تا حشرات زمینی را از او بازدارد.و او را در قبرش خوابانیدم تا خداوند بر او گشایش قرار دهد و او را از فشار قبر، ایمن کند.این زن از بهترین آفریده های خداوندی بود و پس از ابو طالب، نیک رفتارترین کس نسبت به من به شمار می آمد.
حاکم در مستدرک از سعید بن مسیب از علی بن حسین از پدرش از جدش علی بن ابی طالب روایت کرده است که گفت: هنگامی که فاطمه بنت اسد دنیا را وداع گفت، پیامبر او را در پیراهن خودش کفن کرد و بر او نماز گزارد و هفتاد تکبیر بر او گفت. و در قبر فاطمه فرود آمد و به کناره های قبر اشاره کرد، مانند آنکه آن را گشاده تر می ساخت.
پیامبر فاطمه را در قبرش جای داد و از آن بیرون آمد، در حالی که دیدگانش اشکبار بود و در قبر کند و کاو می کرد.عمر به او گفت: یا رسول الله!برای این زن کارهایی کردی که برای کس دیگری نکرده بودی.فرمود این زن پس از مادرم که مرا زایید، مادر من به حساب می آمد.ابو طالب کار می کرد و سفره غذا می گسترد و همه ما را برای خوردن غذا دور هم گرد می آورد.آن گاه این زن سهم هر یک از ما را تقسیم می کرد و من برای گرفتن غذا، بار دیگر بازمی گشتم.این زن فرزندی به نام طالب به دنیا آورد.این طالب در روز جنگ بدر، همراه با مشرکان در حالی که کار ایشان را ناپسند می داشت، خارج شد، از سرنوشت طالب اطلاعی در دست نیست.و از او نسلی به جای نمانده است.عقیل و جعفر و علی فرزندان دیگر فاطمه اند که هر کدام از دیگری ده سال بزرگ ترند. ام هانی مسمی به فاخته، دختری است که فاطمه او را به دنیا آورد.علی علیه السلام و برادرانش نخستین هاشمیانی هستند که از پدر و مادر هاشمی پای به عرصه وجود نهادند.
مؤلف نیز در این باره در قصیده ای می گوید:
مادر او (علی) فاطمه است و این زن با مهربانیها و دلسوزیهایش برای احمد (پیامبر) به منزله مادر و شفیق او بود.
پیامبر در کنار فاطمه در آسودگی و راحت به سر می برد و حال آنکه فرزندان آن زن از چنان آسودگی برخوردار نبودند.
فاطمه در مکه به پیامبر گروید و آن گاه به یثرب (مدینه) هجرت کرد و هیچ گاه شک و گمان، ایمان او را دستخوش آلودگی نساخت.
بهترین مخلوق خداوند یعنی محمد او را در لباس خود کفن کرد و وقتی قبر او را حفر کرد در آن خوابید.
محمد به آن زن سخن استواری تلقین کرد تا با آن در روز قیامت، گاهی که خلایق همه محشور می شوند، از سختی آن روز نجات یابد.
علی در دامن بهترین پدر و کریم ترین مادر رشد کرد و از این روست که قبیله عدنان مرتبت بلندی یافت و بر قبیله فهر افتخار کرد.
این زن و شوهر، هر دو از بنی هاشم بودند که هر دو بهترین شاخه درختی بودند که ریشه اش هاشم موسوم به عمرو بود.
علی از کسی همچون شیبة الحمد (عبد المطلب) صاحب نسبی درخشنده بود.و هر کس با او به معارضه برمی خاست، پرتو رخشنده این نسب او را بر جایش می نشاند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایتی با امکانات بروز - با آپدیت هفتگی - با تبادل اطلاعات و آماده برای تبادل اطلاعات در مورد صنعت لبنیات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت تا چه حد انتظارات شما رو برآورده کرده؟
    صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2970
  • کل نظرات : 86
  • افراد آنلاین : 54
  • تعداد اعضا : 288
  • آی پی امروز : 256
  • آی پی دیروز : 150
  • بازدید امروز : 476
  • باردید دیروز : 370
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 846
  • بازدید ماه : 7,431
  • بازدید سال : 94,344
  • بازدید کلی : 2,309,106
  • کدهای اختصاصی


    ختم صلوات

    ابزار نمایش اوقات شرعی

    وضعیت آب و هوا

    حديث تصادفی

    آیه الکرسی
    ترجمه آیه الکرسی
    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. * در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند