اگر دریا از بخشندگی ما آگاه شود، امواج خروشانش از شرمساری فرو می نشیند.سرویس مذهبی افکار نیوز- میهمانان و گرسنگان گروه گروه به خانه اش هجوم می آوردند و امام(ع) آنها را از انعام خویش بهره مند می ساخت و به شهرشان باز می گردانید و همه غرق احسان بی کرانش می شدند.
عربی برای درخواست کمک به حضورش رسید و حضرت دستور داد هر چه موجود است به او بدهند؛ ده هزار موجودی خزانه، به اعرابی داده شد، اعرابی گفت: ای آقای من نگذاشتی نیازم را بگویم و مدیحه سرایی کنم.
حضرت فرمود: ما مردمی هستیم که بخشش ما مانند بوستان خرمی است که امیدها و آرزوها در او می چرد، پیش از سوال به مردم احسان میکنیم، از ترس آنکه مبادا آبرویش ریخته شود، اگر دریا از بخشندگی ما آگاه شود، امواج خروشانش از شرمساری فرو می نشیند.۱
روزی غلام سیاهی را دید که ظرفی غذا در پیش دارد و لقمه ای از آن می خورد و لقمه ای دیگر به سگی که پیش اوست می دهد، امام(ع) سوال کردند: چرا چنین می کنی؟ پاسخ داد: خجالت می کشم که من بخورم و این سگ گرسنه بماند. امام را غیرت احسان به جوش آمد و خواست به آن غلام مهربان پاداشی نیکو عنایت کند، فرمود: همین جا بمان تا باز گردم. امام (ع) غلام را از مولایش خرید و آزاد کرد و باغی را که در آن کار می کرد نیز خرید و به او بخشید.۲
منبع:
۱- زندگانی حسن بن علی(ع)،ص۱۲۰.
۲-همان،ص۱۳۰.
۳- گلچینی از گلستان محمدی،ص۱۷۷