loading...
حسن محمدی
آخرین ارسال های انجمن
حسن محمدی بازدید : 504 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)

«مباهله» پيامبر(ص) با مسيحيان نجران برگرفته از سنتي متداول، در ميان اقوام سامي[1] و بيانگر تلاش­هاي فراوان پيامبر(ص) براي دعوت اهل كتاب به دين اسلام بوده است[2]

كه متأسفانه بخش وسيعي از مناظرات و گفتگوهاي پيامبر(ص) با آنان مورد غفلت سيره نويسان واقع شده و در متون اسلامي نيز به طور مستقل بدان پرداخته نشده است.

مباهله از آن جهت كه دليلي بر فضيلت و برتري اهل­بيت(ع) و عصمت و امامت بلافصل امام علي(ع) است، داراي اهميت است.

مباهله از ريشه «بهل» به معناي رها ساختن، ترك گفتن، به خود واگذاشتن[3] و قيد و بند چيزي را برداشتن و نيز لعنت كردن آمده است[4] كه از زبان­هاي عبري و سرياني وارد زبان عربي شده است[5] و در اصطلاح به عملي گفته مي­شود

كه دو يا چند نفر كه در مسأله مهم ديني با يكديگر اختلاف دارند، در يك جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند،


از او بخواهند آن را كه بر باطل است، رسوا و مجازات كند. تفاوت ميان مباهله و لعنت كردن آن است كه مباهله از شدت و تأكيد بيشتري برخوردار است.[6]

زمان و علت مباهله مسحيان نجران با پيامبر(ص)

برخي زمان آن را سال سوم هجري مي­دانند؛ زيرا به اتفاق اكثر مفسران شيعه[7] و سني آيه 61 سوره آل ­عمران كه برای دعوت به مباهله است، در اين سال نازل شده است

و برخي وقوع آن را در سال نهم هجري «عام­الوفود» دانسته­اند كه پيامبر(ص) عازم مدينه شدند؛ اما قول اول صحیح­تر به نظر می­رسد.[8]

از محتواي آيات 24ـ 19 آل ­عمران مي­توان دريافت كه پيامبر(ص) براي تفهيم اينكه همه انبياء در يك مسير واحد بوده­اند و دين حق يكي است[9]

و اختلاف در ظاهر شرايع به دليل تناسب آن با مراحل تكامل انديشه بشري است و عيسي(ع) نيز بنده و فرستاده خداست، تلاش­هاي فراواني كرد و موفق شد، عده­اي از آنان را به اسلام فرا خواند؛

اما عده­اي ديگر به مجادله و محاجه با پيامبر(ص) پرداختند و چون سخنان منطقي پيامبر(ص) در آنان اثر نكرد، به دستور خدا آنان را به مباهله فرا خواند.

مسيحيان نجران

«نجران» سومين شهر يمن در منطقه مرزي حجاز و يمن می­باشد، كه 73 دهكده داشت و تنها منطقه مسيحي­نشين و مركز صنعت نساجي در حجاز بود و چون نخستين ساكن آن "نجران بن زيد" نام داشت، نجران ناميده شد.[10]

ساكنان اين سرزمين را باقي مانده «اصحاب اخدود» دانسته­اند.[11

هيأت نمايندگان مسيحيان

هفتاد تن[12] از صاحبنظران و نخبگان مسيحي كه سه تن از آنان رهبران مذهبي مسيحيت و در رأس هيأت بودند، وارد مدينه شدند؛[13]

1ـ "ابو حارثة ابن علقمه" اسقف اعظم و نماينده رسمي كليساهاي روم و حجاز.

2ـ "عبدالمسيح" ملقب به عاقب كه در عقل و درايت شهرت داشت.

3ـ "ايهم" كه به او سيد مي­گفتند.

ماجراي مباهله

در سال نهم هجري «عام­الوفود» پيامبر(ص) نامه­اي براي دعوت مسيحيان نجران به دين اسلام فرستاد.

بزرگان مسيحي نجران، پس از مذاكرات طولاني به نتيجه مشخص نرسيده و تصميم گرفتند، پس از ديدار پيامبر(ص) راه حل مناسبي بيابند.[14]

آنان با لباس­هاي فاخر ابريشمي و انگشتر طلا به دست بر پيامبر(ص) در مسجد وارد شدند.

پيامبر(ص) با آنان سخن نگفت. آنان در جستجوي علت اين رفتار، نزد علي(ع) راهنمايي شدند.

حضرت فرمود: «با همان لباس­هاي سفر، نزد پيامبر(ص) رويد». آنان چنين كردند و هنگام ملاقات با پيامبر(ص)، ايشان فرمود: «به خدا سوگند! بار نخست شيطان همراهتان بود».[15]

هنگام گفتگو با پيامبر(ص)، آنان ابتدا درباره ماهيت عيسي(ع) سؤال كردند. پيامبر(ص) از ایشان به عنوان بنده و پيامبر(ص) خدا ياد كرد.[16]

آنان شگفت زده پرسيدند چگونه ممكن است در حالي كه همه آدميان پدري دارند و عيسي(ع) بدون پدر به دنيا آمده است؟

پيامبر(ص) فرمود: «آدم از خاك و بدون پدر آفريده شد، آفرينش عيسي(ع) نيز همانند آفرينش آدم، بدون پدر و از نفخه روح­القدس می­باشد».[17]

مسيحيان كه قائل به ربوبیت حضرت عيسي(ع) بودند و او را فرزند خدا مي­دانستند، از پاسخ به اين استدلال درمانده و به انكار شديد آن پرداختند. تا آنجا كه پيامبر(ص) از رفتار آنان به ستوه آمد.[18] سپس به فرمان خداوند آنان به مباهله دعوت شدند:

«هرگاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:

بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»[19]

فرداي آن روز 24 يا 25 ذي­الحجه[20] دو طرف در بياباني اطراف مدينه گرد آمدند.[21]

پيامبر(ص) همراه امام علي(ع) كه حسنين(ع) پيش روي آنها و فاطمه(س) پشت سر حضرت بود، همگي در جايگاه خويش و در زير يك چادر قرار گرفتند.[22] پيامبر(ص) فرمود: «بارالها! اينان اهل بيت من هستند.»[23]

مسيحيان نجران نيز كه برخي فرزندان خود را همراه آورده بودند و در مقابل آنان استقرار يافتند.

بزرگان مسيحي چون عزيزترين اشخاص پيامبر(ص) را همراه او ديدند[24]، به قوم خويش گفتند: «ما صورت­هايي را مي­بينيم كه اگر از خدا درخواست از جا بركندن كوه­ها را كنند، چنين خواهد شد.[25]

هرگز با آنان مباهله نكنيد كه به خدا سوگند او همانند پيامبران به مباهله نشسته است[26] كه اگر چنين كنيد هلاك خواهيد شد و تا قيامت، مسيحي­اي بر روي زمين باقي نخواهد ماند.»[27]

از اين‌رو از مباهله امتناع كرده، عده­اي اسلام آوردند و عده­اي به دادن جزيه راضي شدند. برخي اين تصميم را ناشي از ظهور نشانه­هاي عذاب دانسته­اند.[28]

پيامبر(ص) پس از پشيماني آنان از مباهله فرمود: «به خدا سوگند اگر مباهله مي­كردم، تمام اين بيابان پر از آتش مي­شد و در دم هلاك مي­شديد.»[29]مسيحيان موظف شدند، به عنوان جزيه ساليانه دو هزار دست لباس به مسلمانان بدهند.[30]

 منبع:واعظون




پی نوشت:

[1]. پذيرفتن مباهله توسط مسيحيان نشاني از وجود اين سنت در ميان آنان بوده است.

[2]. آل عمران، 25ـ20.

[3]. ابي الحسين احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، بيروت، دار احياء التراث العربي، 2001م، ج1، ص141.

[4]. زمخشري، ابوالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، دمشق، دارالشعب، 1960، ص71.

[5]. ماسينيون، لويي؛ مباهله در مدينه، تهران، رسالت، 1378، ص.67

[6]. ابو هلال عسكري، حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغويه، قم، جامعه مدرسين، 1412.

[7]. طباطبايي، سيد محمد حسين؛ تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر همداني، قم، دارالعلم، بي‌تا، ج5 ، ص229.

[8]. يعقوبي، احمد بن أبي يعقوب؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه محمدابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1371، چاپ ششم، ج1، ص449.

[9]. طباطبايي، سيد محمدحسين، پيشين، آل عمران، 19.

[10]. حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1979م.، ج5، ص266.

[11]. همان، ص267.

[12]. ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1363، ج2، ص447.

[13]. ابن كثير، ابوالفداء اسماعيل؛ البداية و النهاية، بيروت، دارالكتب، 1418، ج5، ص64.

[14]. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دار احيا التراث العربي، 1983م، ج21، صص318ـ 228.

[15]. ابن كثير، پيشين، ج5، ص65.

[16]. طبري، ابو علي فضل ابن حسن؛ مجمع البيان، تهران، اعلمي، 1415، ج2، ص309.

[17]. آل عمران، 59.

[18]. طبري، محمد ابن جرير؛ جامع البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، دارالفكر، 1415، ج3، ص405.

[19]. آل عمران، 61.

[20]. ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابي طالب، بيروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص421.

[21]. ميبدي، رشيدالدين؛ كشف الاسرار، تهران، اميركبير، 1361، ج2، صص151ـ 147.

[22]. مفيد، محمد ابن محمد بن نعمان؛ الارشاد، قم، دارالمفيد، 1414، ص115.

[23]. ابن حنبل، احمد؛ المسند، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415، ج1، ص302.

[24]. همان، ص115.

[25]. الفخر الرازي، تفسير الفخر الرازي، بيروت، دارالفكر، 1985م.، چاپ سوم، ج8 ، ص89.

[26]. ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابي طالب، بيروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص420 و نيز يعقوبي، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، 1415، ج2، صص83ـ82.

[27]. الفخر الرازي، پيشين، ج8 ، ص89. 

[28]. مجلسي، محمدباقر؛ پيشين، ص323. 

[29]. زمخشري، پيشين، ص369. 

[30]. ابن هشام، السيرة النبويه، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، بي‌جا، انتشارات كتابفروشي اسلامي، بي‌تا، ص46.


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایتی با امکانات بروز - با آپدیت هفتگی - با تبادل اطلاعات و آماده برای تبادل اطلاعات در مورد صنعت لبنیات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت تا چه حد انتظارات شما رو برآورده کرده؟
    صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2970
  • کل نظرات : 86
  • افراد آنلاین : 65
  • تعداد اعضا : 288
  • آی پی امروز : 324
  • آی پی دیروز : 150
  • بازدید امروز : 605
  • باردید دیروز : 370
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 975
  • بازدید ماه : 7,560
  • بازدید سال : 94,473
  • بازدید کلی : 2,309,235
  • کدهای اختصاصی


    ختم صلوات

    ابزار نمایش اوقات شرعی

    وضعیت آب و هوا

    حديث تصادفی

    آیه الکرسی
    ترجمه آیه الکرسی
    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. * در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند