با سلام و تشکر از شما بازدید کننده عزیز
برای استفاده از مطالب جدید می توانید به سایت اصلی مراجعه نمایید
با سلام و تشکر از شما بازدید کننده عزیز
برای استفاده از مطالب جدید می توانید به سایت اصلی مراجعه نمایید
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
1 | 1507 | aminmoin |
![]() |
1 | 1153 | aminmoin |
![]() |
1 | 371 | aminmoin |
![]() |
0 | 1358 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1307 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1649 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1355 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1197 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1225 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1644 | hasanmohamadi |
![]() |
0 | 1182 | hasanmohamadi |
روز هفتم فرا رسید.«عبد المطلب»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریشدعوت شده بود،نام فرزند خود را«محمد»گذارد.وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟گفت:خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.در این باره«حسان بن ثابت»شاعر رسول خدا چنین مىگوید:
فشق له من اسمه لیجله فذو العرش محمود و هذا محمد
آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنى را مىرسانند. (1)
یکی از دلایل موجود در باره اصل رجعت که از مسلمات اعتقادات شیعه است آیات قرآن کریم می باشد. روایات فراوانی این آیات را به رجعت تأویل یا تفسیر کرده اند. نکته ای که باید تذکر و توضیح داده شود اینکه بسیاری از روایات وقتی آیه را توضیح می دهند مرادشان از باب جری یا تطبیق است یعنی می خواهند بگویند یکی از مصادیق این آیه که یک حکم کلی دارد، این است.
حقیقت این است که تعداد آیات در موضوع رجعت خیلی زیاد است و نیاز به تفسیر و شرح دارند که از حوصله بحث خارج است. علمای علم کلام حدود 13، 14 آیه را در بحث رجعت به عنوان دلائل اثبات رجعت مطرح کرده اند، که در این مقاله و مقاله های بعدی تعدادی از آنها را بررسی می کنیم.
رجعت در قرآن
ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
به نظر می رسد که روستای ابواء واقع در بین مکه و مدینه بیش از سایر اماکن قافله های حجاج اهل بیت را به سوی خود جلب می کرد زیرا آرامگاه مادر پیامبر آمنه دختر وهب در آنجا قرار داشته است.
در راه بازگشت از حج بیت الله الحرام (بحارالانوار، ج 48، ص 4، المحاسن، ج 2، ص 418) قافله امام ابو عبدالله الصادق (علیه السلام) در این روستا توقف کرد. آن روز بنابر مشهورترین روایات 7 صفر سال 128 هـ .ق بود که امام برای میهمانانش سفره غذا گسترده بود که پیکی از جانب زنانش به سوی او آمد تا مژده ولادت خجسته فرزندش را به وی برساند.
در روایتی که از منهال قصاب نقل کرده اند آمده است :
بعد از فَوت معاویه در سال 60 هجری، از طرف حکومت نامه ای به دست حاکم مدینه رسید مبنی بر بیعت گرفتن از امام حسین علیه السّلام برای خلافت یزید بن معاویه. این دستور قطعی بود، امام یا باید بیعت می کرد و یا کشته می شد، زیرا به سبب شخصیّت برجسته امام حسین علیه السّلام هم به لحاظ نَسَبی که نواده رسول الله صلّی الله علیه و آله است و هم به لحاظ فضائل بَرین که فردی شاخص در جامعه است، امکان ندارد ایشان زنده باشند ولی با یزید بن معاویه، بیعت نکنند. به بیان منطقی، زنده بودن امام و بیعت نکردن با یزید بن معاویه، "مانعة الجمع" است؛1 بیعت نکردن امام با یزید بن معاویه، مایه کاهش اعتبار خلافت وی و یا حتی سبب از بین رفتن مشروعیّت حکومت می باشد. برای همین، اگر امام علیه السّلام می خواهد زنده بماند، باید با یزید بن معاویه بیعت کند یعنی خلافت او را بپذیرد.
تکرار عبرت آموز تاریخ
علیاكبر علیه السلام، شیرجوان کربلا
حضرت علیاكبر علیه السلام ، فرزند امام حسین علیه السلام ، شجاعترین جوانان بنیهاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. آن حضرت از جدش امیرالمۆمنین علی علیه السلام نقل حدیث كرده است. بنابر گزارش تاریخ نویسان، پسران امام حسین علیه السلام شش نفر بودهاند، به نامهای عبدالله، جعفر، محمد، علیاكبر، علیاوسط و علیاصغر.(1)
از نگاه دشمن
ابوالفرج اصفهانی نقل كرده است كه روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه كسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علیاكبر) است كه جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است. بر اساس صحیحترین روایت، حضرت علیاكبر علیه السلام از همه فرزندان امام حسین علیه السلام بزرگتر بوده است.(2)
رمز مانایی و جاودانگی
بعد از اينكه معاويه در نيمه ماه رجت سال شصتم مي ميرد يزيد به حاكم مدينه كه از بني اميه بو نامه اي مي نويسد و طي آن موت معاويه را اعلام مي كند و مي گويد: از مردم براي من بيعت بگير. او مي دانست كه مدينه مركز است و چشم همه به آن دوخته شده در نامه خصوصي دستور شديد خودش را صادر مي كند، مي گويد: حسين بن علي زا بخواه و از او بيعت بگير و اگر بيعت نكرد سرش را براي من بفرست . حاكم مدينه امام را خواست ، در آن هنگام امام در مسجد مدينه (مسجد پيغمبر) بودند، عبداللّه بن زبير هم نزد ايشان بود. مامور حاكم از هر دو دعوت كرد پيش حاكم بروند و گفت : حاكم صحبتي با شما دارد. پاسخ دادند: تو برو بعد ما مي آييم . عبداللّه بي زبير به امام (ع) عرض كرد: در اين موقع كه حاكم ما را خواسته و شما چه حدس مي زنيد؟ امام (ع) فرمود: اظن ان طاغيتهم قد هلك ، فكر مي كنم كه فرعون اينها تلف شده و ما را براي بيعت ميخواهد. عبداللّه گفت : خوب حدس زديد، من هم همينطور فكر مي كنم ، حالا چه مي كنيد؟ امام (ع) فرمود: من ميروم تو چه مي كني ؟
خوارزمی میگوید:
چون تشنگی بر حسین ـ علیه السلام ـ و اصحابش شدت یافت، شبانه برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده و بیست مشك فرستاد تا آنكه نزدیك آب رسیدند. عمروبن حجاج گفت: كیستی؟ نافع بن هلال گفت: من پسر عموی تو هستم، از یاران حسین ـ علیه السلام ـ. آمدهام از این آبی بنوشم كه شما مانع شدهاید. گفت: بنوش! گوارا! نافع گفت: وای بر تو! چگونه آب بنوشم در حالی كه حسین و همراهانش از تشنگی میمیرند؟ گفت: راست میگویی، ولی ما مأموریم و چارهای جز اطاعت فرمان نداریم. نافع همراهانش را صدا زد، وارد فرات شدند. عمرو هم سربازانش را صدا كرد تا نگذارند. بین آن دو گروه بر سرِ آب پیكار سختی در گرفت. عدهای میجنگیدند و گروه دیگر مشكها را پر میكردند. مشكها پر شد و تعدادی از سربازان عمروبن حجاج كشته شدند، اما از یاران امام كسی كشته نشد. این گروه با آب به اردوگاه خود برگشتند. حسین ـ علیه السلام ـ و همراهانش آب نوشیدند. عباس را آن روز لقب «سقا» دادند.[1]
هجوم سپاه عمر سعد به طرف امام
اشاره
حماسه خونین نورستگان وارستهای چون قاسم بن حسن انسانها را از لاک غفلت بیرون میآورد و به آنان راه و رسم از خودگذشتگی و فداکاری میآموزد و با ارج نهادن و زنده نگاه داشتن یاد مقدس چنین در خون خفتگان و پرتوافشانی نوجوانانی چون قاسم دلها طراوت یافته و قلبها جرعههای روانبخشی را دریافت میکنند.
قاسم با این که در دشت کربلا همچون نگینی در محاصره مخالفان و دشمنان دیانت قرار گرفت اما با ارادهای آهنین و مصمم همچون صلابت کوه زیر اشعه سوزان آفتاب کربلا با لبهای تشنه و بدن زخم خورده ایستاد و شهادت را با آغوش باز پذیرفت تا زیر بار ذلت و ستم نرود و کشته شدن با عزت را از حلاوت شیرینترین غذا یعنی عسل برتر دانست. این روحباصلابت به نوجوانان درس فداکاری، معنویت و آزادی میدهد و آشنایی با زندگی و مبارزاتش میتواند الگویی برای نوجوانان تشنه ارزشها باشد.
معرفی قهرمانی که برای ارتقای خوبیها رنج توانفرسایی را متحمل شد برای انسانهای تشنه فضیلت چشمه آرامش را جاری خواهد ساخت. از سوی دیگر در روح و روان جوانان احساسات زودگذری وجود دارد که باید آنها را به نیکوترین وجه هدایت کرد و حس غرور و نشاطی که به طور فطری و غریزی در وجودشان نهفته است به سوی اسوههای اصیل و قهرمانان میدان فضیلت معطوف داشت تا جاذبه تقوا و دیانت را به خوبی درک کنند و با روی آوردن به قلههای کمال و کرامت از درههای سقوط و مردابهای متعفن رهایی یابند و از ظلم، جهل و هر گونه ناروایی تنفر جویند.
شمیم شکوفایی
تعداد صفحات : 36